الهی شکر

 

فضیلت و معجزات ذکر یونسیه  

 

اگر غم و غصه ای داری که دلت را آشوب کرده و دائم فکرت را مشغول می کند اصلاً نگران نباش  

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند.

در شگفتم از کسی که اندوهی به او دست دهد و غمی به او روی آورد و به این آیه

ی کریمه پناه نبرد.

 «ذکر یونسیه»؛ این ذکر شریف که قسمتی از آیه ی 8۷ سوره ی مبارکه ی انبیا است

که حضرت یونس(علیه‌السلام) (ذوالنون) با این ذکر از غم نجات یافت و پس از آن هر

مؤمنی با گفتن آن از غم نجات می یابد که می فرماید: 

 «لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّی كُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ»

« معبودى جز تو نيست تو از هر عيب و نقصى منزّهى ، همانا من از ستمكارانم »  

از آقای مرحوم حداد سؤال کردم: چرا ذکر یونسیه تا کلمه «کنت من الظالمین » است و تا آخر آیه ادامه ندارد؟ وی در جواب فرمود: «این قسمت از آیه وظیفه عبد است که به ظلم بر نفس خویش اعتراف کند، بقیه اش که نجات مؤمن از هم و غم است به خداوند مربوط می شود.  

 ادامه ی آیه می فرماید:

 «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ»

 «پس ندايش را اجابت كرديم و از اندوه نجاتش داديم ؛ و اين‏گونه مؤمنان را نجات مى‏دهيم »

 

پرسشی که همه را از پاسخ دادن درمانده کرد

قاضی عبد الجبار معتزلی یکی از علمای بزرگ و طراز اول اهل سنت و معاصر با مرحوم شیخ مفید (رحمة الله علیه) بود . وی در بغداد کرسی تدریس داشت و شاگردان زیادی پای درس او می نشستند ، روزی قاضی عبدالجبّار در مجلس درس خود نشسته بود و شاگردانش نیز در مجلس درس وی حاضر بودند ، که ناگهان شیخ مفید‌ نیز به آن مجلس وارد شد و دم در نشست، قاضی که تا آن روز شیخ مفید را ندیده بود، ولی وصفش را شنیده بود، ابتدا شیخ را نشناخت و لذا درس خود را آغاز کرد .

شیخ مفید که از رفتن و حضور در آن درس هدف خاصی را دنبال می کرد ، پس از لحظه‌ای، به قاضی رو کرد و گفت: «آیا اجازه می‌دهی، در حضور این دانشمندان، سؤالی از شما ‌کنم؟»

قاضی جواب داد : بپرس...

شیخ مفید گفت : این حدیثی که شیعیان روایت می‌‌کنند که پیامبر‌ ( صلّی‌ اللّه علیه و آله ) در صحرای غدیر، درباره علی‌ ( علیه السّلام ) فرمود:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ: هر کس که من مولای اویم، پس علی‌ مولای اوست»
آیا این حدیث صحیح است و یا این‌ که شیعه آن را به دروغ ساخته است؟

لطفا به ادامه مطلب مراجعه فرمایید..

 

ادامه نوشته

 

چرا یک آیه در سوره کافرون دو بار تکرار شده است؟

«شما نیز خدای یگانه ای را که من مى پرستم، نخواهید پرستید» ترجمه آیه ای است که دو بار در سوره کافرون تکرار شده است.

 آیات سوره کافرون بر محور نفی بت پرستی و شرک به خداوند است. در این سوره یک آیه به طور کامل دو بار تکرار شده که دلیل این کار در این متن پاسخ داده می شود.

آیات این سوره به پیامبر که درود خدا بر او باد، دستور مى دهد به اینکه برائت خود را از کیش کفار مکه علنا اظهار کرده و خبر دهد که آنها نیز پذیراى دین وى نیستند، پس نه دین او مورد استفاده ایشان قرار مى گیرد، و نه دین آنان آن جناب را مجذوب خود مى کند. پس کفار باید براى ابد از سازش کارى پیامبر مایوس باشند.

دلیل تکرار یک آیه در این سوره چیست؟

بیشتر تفاسیر موجود تقریبا توضیحات مشترکی در این باره داده اند و برخی نیز روایتی هایی درباره آن ذکر کرده اند. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان درباره دلیل تکرار این آیه نوشته است:

«و لا انا عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد» این دو آیه تکرار مضمون دو آیه قبل است که به منظور تأکید آن تکرار شده، نظیر تکرارى که در آیه (کلا سوف تعلمون ثم کلا سوف تعلمون ) آمده، و نیز تکرارى که در آیه (فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر) آمده است. اما بحث روایتى در این باره نیز وجود دارد.

1. ولید بن مغیره و عاصى بن وائل و اسود بن مطلب و امیه بن خلف، پیامبر که درود خدا بر او باد، را دیدند و گفتند: اى محمد بیا خدایانمان را روى هم بریزیم، ما خداى تو را بپرستیم و تو خدایان ما را، در نتیجه غائله و کدورت بین ما بر طرف شود و همه در پرستش معبودها مشترک باشیم. بالاخره یا معبود ما حق است و یا معبود تو، اگر معبود ما حق و صحیح تر بود سر تو بى کلاه نمانده، و از عبادت آنها حظى برده اى، و اگر معبود تو حق و صحیح تر از معبود ما باشد سر ما بى کلاه نمانده، از پرستش او بهره مند شده ایم. در پاسخ این پیشنهاد خداى تعالى سوره کافرون را نازل کرد که بگو: اى کفار! من هرگز نمى پرستم آنچه را که شما مى پرستید.

2. ابو شاکر از ابى جعفر احول از سوره کافرون سؤال کرد که مگر یک سخن گوى حکیم این طور حرف مى زند که در یک سطر مطلبى را دو بار بگوید و تکرار کند؟

ابى جعفر احول جوابى از این اشکال نداشت. ناگزیر به طرف مدینه روان شد، و در مدینه از امام صادق که درود خدا بر او باد، پرسید. حضرت فرمود: سبب نزول این سوره و تکرار مطلبش ‍ این بود که قریش به پیامبر که درود خدا بر او باد پیشنهاد کرده بود، بیا تا بر سر پرستش خدایان مصالحه اى کنیم، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خداى تو را، باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خداى تو را، خداى تعالى در پاسخشان عین سخن آنان را یعنى تکرار مطلب را بکار برد، آنها گفته بودند یک سال تو خدایان ما را عبادت کن در پاسخ فرمود: (لا اعبد ما تعبدون )، آنها گفته بودند و یک سال ما خداى تو را، در پاسخ فرمود (و لا انتم عابدون ما اعبد)، آنها گفته بودند باز یک سال تو خدایان ما را عبادت کن در پاسخ فرمود: (و لا انا عابد ما عبدتم )، آنها گفته بودند و یک سال ما خداى تو را در پاسخشان فرمود: (و لا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم و لى دین).

ابوجعفر احول وقتى این پاسخ را شنید نزد ابى شاکر رفت، و جواب را بدو گفت، ابوشاکر گفت: این جواب مال تو نیست این را شتر از حجاز بدین جا حمل کرده، (یعنى تو نزد جعفر بن محمد رفته اى و پاسخ را از او گرفته ای).

خانواده مقام معظم رهبری

 

رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای هم اکنون دارای ۶فرزند هستند. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرزندان پسرشان سید مصطفی، سید مجتبی، سید مسعود و سید میثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان ۸سال در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشتند.

یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاه‌های کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از اساتید دانشگاه امام صادق (ع) است.

 سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیت‌الله خوشوقت ازدواج کرده ‌است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیت‌الله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده ‌است. سید میثم کوچک‌ترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است. در این مقال با توجه به هجمه گسترده ضد انقلاب علیه فرزند دوم رهبر انقلاب به واکاوی شخصیت سید مجتبی خامنه‌ای و سناریوهای ساختگی برای ایشان می‌پردازیم.

 

نامه ی ناله های قرائتی از مهجوریت قرآن

در آستانه فرا رسیدن ماه مبارك رمضان، ماه بهار قرآن از سوی مفسر قرآن و رئیس ستاد اقامه نماز حجت الاسلام و المسلمین قرائتی، نامه سوزمندانه و در خور تأملی به فرهنگیان قرآنی جامعه به ویژه مبلغین و دلسوزان قرآن نوشته اند.



به گزارش مهر ، متن نامه به شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ناله

آیا می دانید...

خدمت سروران گرامی


سلام علیكم


طبق معمول هر سال همین كه به ماه رمضان نزدیك می شویم دقایقی از وقت شما را راجع به مهمترین مسئله می گیرم و از اینكه كار قرآن به جایی رسیده كه باید مثل من این حرفها را بزند (كه از دهانم بزرگتر است) شرمنده ام.


1. آیا می دانید كه در همه مساجد در شب قدر دعای شریف جوشن كبیر و عزاداری و مراسم قرآن سر گرفتن بحمدالله برگزار می شود اما چرا در شب قدر كه شب نزول قرآن است تفسیر رنگی ندارد؟


2. آیا می دانید سرگرم شدن به چاپ و صوت و تجوید و ظاهر قرآن بیش از توجه به محتوای قرآن است؟


3. آیا می دانید به ما دستور داده اند كه هر گاه فتنه های زیاد مانند پاره هایی از شب تار به شما روی آورد به قرآن پناه ببرید؟ (فَإِذَا الْتَبَسَتْ‏ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّع)‏


4. آیا می دانید بعضی به اسم این كه دین از سیاست جداست به صدها آیه سیاسی بی توجهی می كنند؟


5. آیا می دانید آن مقدار كه در متون آموزش و پرورش و دانشگاه كلمات عربی را تزریق می كنند كارساز نیست و فارغ التحصیلان ما نمی توانند اكثرا یك صفحه قرآن را بی غلط بخوانند؟

ادامه نوشته

19 فروردین روز شرف الشمس!

 

 

ادعیه و اذکاری فراوانی برای ارتباط هرچه بیشتر با خدای متعالی و درخواست حاجات دنیوی و اخروی از جانب ائمه هدی علیهم السلام وارد شده است.علاوه براین برخی بزرگان و عرفا اوراد واذکاری را به خاصان آموزش می دهند که بسیاری از آنها برای زمان ها ومکان های خاص واردشده است.
از جمله این اداب دعایی است که گفته می شود موجب برآوری حاجات و افزایش رزق و روزی می گردد.حک نمودن علائمی خاص روی انگشتر عقیق زرد رنگ و همچنین نگارش دعای مخصوص و درج حاجات زیل آن از جمله آدابی است که در زمانی معین از روز19 حمل و یا 19 فروردین بایستی انجام شود .

شایان گفتن است اگرچه روایت معتبری در خصوص این روز وارد نشده است اما برخی از بزرگان آن را مورد تایید قرار داده اند.

دعای شرف الشمس
این دعا(شرف الشمس) در روز 19 فروردین هر سال برای برآورده شدن حاجات نوشته می شود،از طلوع تا غروب آفتاب فرصت دارید دعا را بنویسید و در زیر آن حاجاتتان را بیان کنید و در قرآن قرار دهید. انشاء الله حوائجتان برآورده خواهد شد.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
اَللّهُم اِنّی اَسئَلُکَ بِالهاءِ مِنْ اِسمِکَ الْاَعظَم و بالثَلآثِ العِصّیِ و بالالَفِ المُقَّّوِم و بِالمِیمِ الطَمیس الاَبتَر و بالسِّلمِ و بالاَربَعَه الَتِی ه‍ِی کالکَفِ بِلا مُعصَم و بِالهاءِ المَشقُوقَه و بالواوِ المُعظَّم صوره اِسمکَ الشَّریفِ الاَعظَم اَن تُصَلِیَ علی سَیِّدِنا مُحمَّدِ وَ آلِهِ بعدد حروف ماجری بِالقلم و اَن تَقضِی حاجَتِی.

حضرت آیت الله مبشر کاشانی در این باره نوشته است:
"شرف الشمس از علوم غریبه است، لکن درکتب متقدمین اعم از روایی وادعیه و اذکار اثری نیافتم ، فقط متاخرین در چند قرن اخیر معتبر می دانند و بیاناتی درباره شرف الشمس وطریقه تکسیر آن به صورت مربع یا مسبع وغیره و نیز آثار و برکات آن مطالبی متذکر شده اند و بعضی آن را ماخوذ از اسم اعظم تلقی کرده اند و در کتاب جواهر مکنونه که از کتب خطی اذکار است و همچنین در کتاب السحاب اللئالی تالیف سید عبدالله بوشهری و کتب دیگر، آثاری از جمله دفع فقر و بیماری ها و حفظ از گزند جانوران و ایمنی از بلایا وکسب عزت و بزرگی متذکر شده اند."
معظم له در ادامه افزود: "کفعمی هم در کتاب جنت الواقیه آورده اند که این حروف شکل ، اسم اعظم است و در بعض کتب علمای شیعه دیدم که این شکل از امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد ولی سندی برای ادعای خود ذکر نکرده اند.

مرحوم شیخ بهائی نیز در کتاب سرالمستتر ، در رابطه با این شکل که بعضا به شرف الشمس معروف شده مطالبی بیان فرموده است."

علامه مبشر کاشانی در پایان ، به زمان و آداب و کیفیت شرف الشمس نیز اشاره و یادآور شد: " می گویند که شرف الشمس باید در روز 19 حمل که مطابق با روز 19 فروردین است از طلوع آفتاب تا ظهر برعقیق زرد ودر صورت عدم امکان بر کاغذ زردی نوشته شود و با خود حمل نماید ولی در تجدید آن در روز مذکور در سال های بعد شرط نشده است ولازم نیست."

حضرت آیت الله مظاهری در پاسخی کوتاه و گویا ، با اشاره به قابل اعتماد بودن شرف الشمس ، یادآور می شود: "شرف الشمس مورد اعتماد است و اگر کسی داشته باشد تجدید لازم نیست.

 التماس دعا

 

شرح دعای تحویل سال

یا مقلّب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محوّل الحول و الاحوال حوّل حالنا الى احسن الحال

    
در معارف اسلامى آمده هر روزى که در آن گناه صورت نگیرد عید است چنان که امام صادق علیه‌السلام مى‌فرماید: "کل یوم لا یعصى اللّه فیه فهو یوم عید"(1)

اما در طول سال چند عید وجود دارد که از آداب و ویژگى خاصى برخوردارند مهم‌ترین آنها اعیاد غدیر، فطر و قربان است، که آثار و برکات زیادى دارند روز ولادت پیامبر مکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله و ائمه اطهار علیهم‌السلام نیز از اعیاد مهم اسلامى به شمار مى‌آیند. عید نوروز که با تحویل سال و چرخیدن یک دور کامل زمین به گرد خورشید شروع مى‌شود، از جمله اعیادى است که جنبه ملى داشته و تاریخ پیدایش آن قبل از اسلام است. این عید با آمدن اسلام و زدودن خرافات از چهره آن مورد موافقت و تأیید ضمنى اسلام قرار گرفت در روایات نیز آمده است که روزى براى حضرت على علیه‌السلام هدیه نوروزى آوردند، فرمودند این چیست؟ گفتند: اى امیرالمؤمنین، امروز نوروز است. حضرت فرمودند: هر روز را براى ما نوروز قرار بدهید.(2)
 
امام صادق علیه‌السلام درباره این عید فرموده‌اند: "... و هیچ نوروزى نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجى نباشیم زیرا نوروز از روزهاى ما و شیعیان ما است."(3)

امام خمینى قدس‌سره در یکى از پیام‌هاى نوروزى مى‌فرماید: "این عید هر چند یک عید اسلامى نیست، ولى اسلام آن را نفى نکرده است."(4)

 مرحوم محمد حسین کاشف الغطاء در جواب این سؤال که اعتقاد شیعه و روش شما درباره روز اول سال (نوروز) چیست؟ چنین نوشتند: نوروز مقتضاى جهان است در بشر و حیوان و جماد، بلکه در آسمان و زمین و هوا و فضا؛ و بر این اساس روایاتى از اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره نوروز به ما رسیده که عید گرفتن را تأیید کرده‌اند و نیز به نماز، ذکر و عبادت سفارش نموده‌اند و... .(5)

در این مقال بر آنیم تا درباره دعاى تحویل سال به چهار نکته اشاره کنیم:
 
نکته اول: تعریف و حالات قلب

واژه قلب 132 مرتبه در قرآن آمده است و در دو معنى استعمال مى‌شود: 1. عضوى که در سمت چپ بدن قرار گرفته و خون را تصفیه و به همه بدن پمپاژ مى‌کند. 2. روح و نفس که هدایت‌کننده همه اعضاء و جوارح بدن است. قلبى که در دعاى مذکور آمده از نوع دوم، است که داراى حالات مختلف بد و خوب مى‌باشد:
 
"حالات خوب قلب"

1. قلب سلیم و پاک؛ على علیه‌السلام مى‌فرماید: خداوند وقتى نسبت به بنده‌اى اراده خیر کند قلب سلیم روزى او مى‌گرداند.(6)
 
2. قلب مطمئنه؛ قرآن مى‌فرماید: "اَلا بذکر اللّه تَطمئن القلوب"(7)، همانا با یاد خداوند دل‌ها آرام مى‌گیرد.

3. قلب نورانى؛ از رسول خدا صلى‌اللّه‌علیه‌وآله در مورد شرح صدر سؤال شد که چیست؟ فرمود نورى است که خداوند در قلب مؤمن قرار مى‌دهد و به وسیله آن سینه‌اش وسعت مى‌یابد.(8)
 
"حالات بد قلب"

1. قساوت قلب؛ این حالت همراه با بى‌تفاوتى نسبت به احکام خداوند به وجود مى‌آید، قرآن مى‌فرماید: “و جعلنا قلوبهم قاسیة”(9)، دل‌هاشان را سخت گردانیدیم.

2. کور شدن قلب؛ شرّالعمى عمى القلب؛ بدترین کورى، کورى قلب است.

3. انحراف قلب؛ قرآن مى‌فرماید: "فلمَا زاغوا ازاغ اللّه قُلُوبهم"(10)، باز چون از حق روى گردانیدند خدا هم دل‌هاى بى‌نورشان را از سعادت و اقبال بگردانید.
 
4. مریض شدن قلب؛ قرآن مى‌فرماید: "فى قلوبهم مرض"(11)، دل‌هاى آنها (منافقین) بیمار است. ‌ ‌

در چنین حالاتى باید گفت که قلب مرده است.

عواملى براى به وجود آمدن حالات بد و منفى در قلب وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مى‌شود:

1. گناه؛ در مناجات مى‌خوانیم “و امات قلبى عظیم جنایتى”(12) اى خدا گناهان بزرگ، دل مرا میرانده است” در روایتى پیامبر اکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله مى‌فرماید: گناه بر روى گناه قلب انسان را مى‌میراند.”(13)

2. دلبستگى به دنیا؛ حضرت على علیه‌السلام مى‌فرمایند: “و اماتت الدنیا قلبه”(14)، دنیا قلب او را میرانده است.
 
امام صادق علیه‌السلام نیز قلب سالم را قلبى مى‌دانند که از دنیا دوستى سالم باشد.”(15)
 
3.پرخورى؛ از پیامبر مکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله نقل شده است که فرمودند: با خوردن آب و غذاى فراوان دل را نمیرانید، چون دل مانند کشتزار است که اگر آب فراوان به آن داده شود مى‌میرد.(16)
 
عواملى نیز براى به وجود آمدن حالات خوب در قلب وجود دارد، از جمله:

1. توبه از گناه؛ حضرت على علیه‌السلام مى‌فرمایند: توبه دلها را پاکیزه مى‌کند و گناه را مى‌شوید.(17)

2. انجام عبادت از قبیل نماز و روزه؛
 
3. یاد مرگ؛
 
4. قرآن خواندن؛
 
پیامبر مکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله مى‌فرمایند: قلب‌ها زنگار مى‌بندند. مانند زنگ زدن آهنى که آب به آن برسد. گفته شد جلاى این‌گونه قلب‌ها به چه وسیله‌اى ممکن است؟ فرمودند: زیاد یاد کردن مرگ و خواندن قرآن.(18)
 
5. یاد خدا؛ حضرت على علیه‌السلام خطاب به فرزندشان فرمودند: تو را سفارش مى‌کنم به این که قلب خود را با یاد خدا آباد کنى.(19)

6. شنیدن موعظه؛ حضرت على علیه‌السلام مى‌فرمایند: قلب خود را به وسیله موعظه زنده کن.(20)
 
7. کم خوردن؛ پیامبر اکرم اسلام صلى‌اللّه‌علیه‌وآله مى‌فرمایند: هر که خوراکش کم باشد بدنش سالم و دلش پاک مى‌گردد.(21)

8. هم‌نشینى با اهل معرفت؛ حضرت على علیه‌السلام مى‌فرمایند: “دیدار اهل معرفت آبادانى قلب است.”(22)

9. هم‌نشینى با عاقلان؛ حضرت على علیه‌السلام در جاى دیگرى مى‌فرمایند: آبادانى قلب‌ها در هم‌نشینى عاقلان است.(23)
 
نکته دوم: چرا باید هنگام تحویل سال دعا کنیم؟
 
از آنجا که با سپرى شدن زمستان و ورود فصل بهار، طبیعت از حالت مردگى بیرون آمده و به سمت سرسبزى پیش مى‌رود، ما هم از حالت مردگى بیرون بیاییم و از خدا بخواهیم که حال ما را بهترین حالات قرار بدهد.

نکته سوم: بهترین حال کدام است؟

صلاح و فساد انسان بستگى به قلب او دارد، اگر قلب و تمام وجود انسان متوجه خدا باشد، این بهترین حال براى او است که در این صورت مى‌گویند قلبش زنده است.


از جمله نشانه‌هاى آن این است:
 
1. رحم او زیاد بوده و به فکر دیگران است؛ لذا اگر مشکلى را از یک انسان مشاهده کرد، بى‌تفاوت از کنار آن نمى‌گذرد، بلکه در حد توان جهت رفع آن کوشش مى‌کند.
 
2. اشک چشم او زیاد است؛ مثلاً با شنیدن مصایب اهل‌بیت علیهم‌السلام اشک او سرازیر مى‌شود.
 
3. از شب اول قبر مى‌ترسد؛ لذا تلاش مى‌کند خود را آماده نماید.

نکته چهارم: وظیفه ما
 
هنگام تحویل سال و آداب عید
 
در ایام عید وظایفى داریم که رعایت آنها سبب رشد و تعالى ما مى‌شود که در اینجا به برخى از آن وظایف اشاره مى‌کنیم:

1. خواندن نیایش تحویل سال؛

با نو شدن طبیعت، از صمیم دل این ندا را برآوریم که: "یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محوّل الحول و الاحوال حوّل حالنا الى احسن الحال" اى قلب کننده قلب‌ها و چشم‌ها؛ اى تدبیر کننده شب و روز اى متحول کننده حالات، حال ما را به بهترین حالات متحوّل کن.

2. پوشیدن لباس تمیز؛ امام صادق علیه‌السلام فرمودند: "هنگامى که نوروز آمد، غسل کن و پاکیزه‌ترین لباس‌هاى خود را بپوش و با خوش‌بوترین عطرها خود را معطر ساز."(24)
 
3. گشایش در زندگى خانواده؛
 
برخى سخنان اهل‌بیت علیهم‌السلام سرپرست خانواده را به سخاوت و گشایش در زندگى در ایّام عید فرا خوانده تا خاطره‌اى شیرین و به یاد ماندنى براى اهل خانه به جاى ماند و حالت جشن و شادى پیدا کند. روزى شهاب به امام صادق علیه‌السلام عرض کرد: “حق زن بر شوهرش چیست؟” حضرت ‌فرمودند: “...هر میوه‌اى که مردم از آن مى‌خورند، باید به اهل خانه خود بخوراند و خوراکى را که مخصوص ایام عید است و در غیر ایام به آنها نمى‌رساند، در ایام عید براى آنان تهیه کند.”(25)
 
4. روزه گرفتن و برپایى نماز؛ امام ششم علیه‌السلام فرمودند: “چه خوب است که در این روز روزه‌دار باشیم.”(26) دستور چهار رکعت نماز، سجده شکر و دعاى مخصوص این روز هم مورد سفارش قرار گرفته است.
 
5. درس عبرت گرفتن؛ توجه کنیم که وارد بهار شده‌ایم و باید از این دگرگونى طبیعت درس عبرت بگیریم.
 
6. دید و بازدید؛ از دیگر آداب عید نوروز، دیدار برادران و خواهران مسلمان و آگاهى از شادى‌ها و اندوه‌هاى آنان است. معصوم علیه‌السلام در این باره مى‌فرماید: “این روز نوروز است که مردم در آن اجتماع دارند و همدیگر را ملاقات مى‌کنند تا ...”(27) دیدار با خانواده شهدا، جانبازان و آزادگان عزیز؛ و شادباش گفتن سال نو به آنها در این ایام، داراى اهمیت فوق‌العاده‌اى مى‌باشد.
 
7.‌ ‌بررسى اعمال گذشته؛ بررسى کنیم که یک سال را چگونه سپرى کردیم و محاسبه‌اى انجام دهیم که چه قدر گناه کرده‌ایم، آبروى چند نفر را بردیم و چقدر کار خیر انجام داده‌ایم؟ اگر اوصاف زشتى در ما هست، در رفع آنها بکوشیم و اگر کارهاى خیرى انجام داده‌ایم، کوشش کنیم که در آینده مداومت داشته باشد. ‌ ‌

8. کینه‌ها را از دل برکنیم؛ با آمدن بهار، باغ دلمان را پر شکوفه کنیم و همراه با باران بهارى زنگار کینه‌هاى گذشته را از دل برکنیم و سعى کنیم این قدرت روحى را در برابر افردى که با آنها دشمنى داریم، بیشتر کنیم و محبت آنها را در قلب خود ایجاد کنیم، اگر چه ممکن است آنها به ما بدى کرده باشند.

9. با کسانى که کدورت داریم آشتى کنیم؛ مؤمن باید سعى کند جلوى کدورت‌ها را بگیرد و این ایام فرصت خوبى براى زدودن کدورت‌هاست، لذا آشتى با آنها خدا را خشنود و پشت شیطان را به خاک مالیده و بنده خدا را خوشحال مى‌کند.

10. رفتن به اماکن مطهره؛ رفتن به اماکن مطهره مثل حرم ملکوتى حضرت  امام رضا علیه‌السلام  از اهمیت والایى برخوردار است.

11. رسیدگى به فقرا؛ با کمک به فقرا، آنان را در شادى خودمان شریک نمائیم.
 
12. دورى از اسراف؛ از جمله امورى که توجه بدان لازم و ضرورى مى‌باشد، این است که در مهمانى دادن و پذیرایى، از اسراف جلوگیرى کنیم و بدانیم کمال ما در ولخرجى و سفره‌هاى رنگین آن‌چنانى نیست.


حجةالاسلام رضا باقى‌زاده

----------پى‌نوشت‌ها----------

1ـ نهج‌البلاغه، حکمت 428.

2ـ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 191.

3ـ بحارالانوار، ج 14.

4ـ اطلاعات، تاریخ 27/12/74.

5ـ مجله فرهنگ جهاد، شماره 6، ص 49.

6ـ غررالحکم.

7ـ سوره رعد، آیه 28.

8ـ مجمع البیان، ج4، ص363.

9ـ سوره مائده، آیه” 13.

10-  سوره صف، آیه 5.

11ـ سوره بقره، آیه 10.

12ـ مناجات خمسه عشر.

13ـ مجموعه ورام، ج 7، ص 118.

14ـ نهج‌البلاغه، خطبه 85.

15ـ نور الثقلین، ج 4، ص 58.

16ـ مستدرک الوسایل، ج 3.

17ـ غرر الحکم.

18ـ کنز العمال، خبر 42130.

19ـ نهج‌البلاغه، نامه 31.
 
20ـ همان، نامه” 31.

21ـ مجموعه ورام، ج 2، ص 229.

22ـ غرر الحکم.

23ـ نهج‌البلاغه، نامه 31.

24ـ المیزان، ج 20، ص 144.

25ـ وسایل الشیعه، ج 15، ص 249.

26ـ میزان الحکمه، ج 7، ص 133.

27ـ همان، ص131
.


جزیره خضرا  کجاست ؟

 

این گروه از عالمان شیعه، حکایت جزیره خضرا را این گونه نقل می کنند:

شخصی به نام زین الدین علی بن فضل مازندرانى، در سال 690 ق. از سرزمین «بربر»، طیّ سفری به اقیانوس اطلس، سه روز با کشتی در دل آب حرکت می کند تا به جزایر روافض (شیعیان) می رسد. در آنجا مطلع می شود که جزیره ای به نام جزیره خضرا وجود دارد که فرزندان حضرت ولیّ عصر(ع) در آنجا زندگی می کنند. وی مدت چهل روز در همان محل اسکانش می ماند. پس از چهل روز، هفت کشتی حامل مواد غذایى، از جزیرة خضرا به این جزیره می آید. ناخدای کشتى، او را با نام و نام پدرش صدا می زند و می گوید: «مشخصات تو را به من گفته اند و اجازه داده اند که تو را به جزیره خضرا ببرم.» آن گاه او را به آنجا می برد. پس از شانزده روز دریانوردى، سرانجام به آب های سفیدی می رسند و ناخدا توضیح می دهد که این آب ها، مانند «سور بلد» (دیوار شهر)، جزیره را در بر گرفته است و کشتی های دشمنان هرگز نمی توانند از آنها بگذرند و به برکت وجود حضرت ولی عصر(ع)، در آن غرق می شوند.

سپس به جزیره خضرا می رسد. در آنجا جمعیت انبوهی را با بهترین لباس ها و نیکوترین وضع مشاهده می کند و شهری بسیار آباد با درختانی سرسبز و انواع میوه ها و بازارهای بسیار و ساختمان های مجلل از سنگ های شفاف رخام می بیند. شخص بزرگواری به نام سیّد شمس الدّین که او را نوه پنجم امام زمان(ع) معرفی می کنند، مسئول تعلیم، تربیت و اداره جزیره خضرا و نایب خاص حضرت(ع) در آن جزیره است. او مستقیماً از امام(ع) فرمان می گیرد،...................

 

ادامه نوشته

دانستنیهایی از قرآن

 

آیه « قل هو الله احد » بیانگر توحید ذاتی می باشد.

کاربرد کلمه « عذاب » در قرآن کریم،264 مرتبه وارد شده است.

826 آیه در مورد دین بحث می کند.

نام حضرت « یعقوب (ع) » 16 بار در قرآن کریم،ذکر شده است.

کلمه « خیانت » 16 بار در قرآن،ذکر شده است.

با توجه به سوره واقعه،مردم در روز قیامت به 3 دسته تقسیم می شوند.

خدای بزرگ در قرآن کریم نتیجه روی گردانی از دعا را دخول در آتش دانسته است.

قرآن ناطق به امامان معصوم می گویند.

قرآن کریم،خوردن مال یتیم را به خوردن آش تشبیه کرده است.

کلمه « ایوب (ع) » 4 بار در قرآن تکرار شده است.

کلمه « رحمن » 57 بار در قرآن کریم،ذکر شده است.

405 آیه از آیات قرآن کریم،در مورد « حضرت محمد (ص) » بحث می کند.

کلمه « الی » 737 بار در قرآن کریم به کار رفته است.

در سوره توحید از سوره های قرآن کریم فقط یک بار کسره به کار رفته است.

تلاوت سوره حمد در نماز میت واجب نیست.

کاربرد کلمه « هذا » در قرآن کریم 221 مرتبه می باشد.

قرآن کریم قمر(ماه) را به « کالعرجون القدیم » تشبیه می کند.

آیه « ...و اصطفک علی نساء العالمین » در مورد حضرت مریم (ع) می باشد.

کاربرد کلمه « حق » در قرآن کریم 227 بار است.

تعداد حرف های سوره بقره،برابر است با 25.500.

تعداد فتحه به کار رفته در قرآن مجید برابر است با 93.243.

واژه « نفع » و « فساد » هر کدام در قرآن مجید 50 بار ذکر شده است.

کلمه های « دنیا » و « آخرت » هر دو در قرآن کریم 115 بار ذکر شده است

 

تفاوت ان شاء الله و انشاالله

 

آیا به کلمات والفاظی که روزانه می نویسیم دقت کرده ایم؟        

برخی از این الفاظ رایج به دلیل عدم مشروعیت و مخالفت آنان با اعتقادات ما می تواند خطراتی به همراه داشته باشد.

از بین این الفاظ (ان شاء الله) در بعضی اوقات انشاء الله نوشته می شود, با كمی دقت به معانی این دو متوجه می شویم که این دو لفظ با هم تفاوت دارند .

إنشاء مصدر فعل «أنشأ» و به معنای (ایجاد کردن ,به وجود آوردن , خلق کردن )است.

طبق این آیه ((إِنَّا أَنشأْنَهُنَّ إِنشاءً))(35.واقعه)ما آنان را به وصفی ناگفتنی ایجاد كردیم .

پس ابراز (انشاءالله) در مواقعی که می خواهیم کاری را انجام دهیم، معنای ایجاد و خلق از سوی ما را القاء می کند، یعنی ما خداوند را ایجاد كرده ایم.(العیاذبالله)

«إن» در (ان شاء الله) حرف شرط و به معنای «اگر» و فعل «شاء» به معنای خواستن و مقدر كردن است.

و ما با نوشتن إن شاء الله به این صورت می گوییم( اگر خداوند مقدر فرمود؛ به خواست خدا).

كه در این آیه معنا مشخص است:

وَ مَا تَشاءُونَ إِلا أَن یَشاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً(30.انسان)

و شما ( اولیای حق ) چیزی جز آنچه خدا بخواهد نمی‏خواهید ( و كار را به او تفویض می‏كنید كه ) البته خدا به احوال خلق دانا و به صلاح بندگان آگاهست.

 

ادامه نوشته

گزيده بيانات ويژة دهه فجر انقلاب اسلامی

 

 «بنيانگذار کبير جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني(ره):»

 *پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا آسيبي به مملكت نرسد .

*اين اعجاز بزرگ قرن و اين پيروزي بي نظير و اين جمهوري اسلامي محتاج به حفظ و نگهداري است .

*انقلاب اصيل ماجلوه اي از نهضت پر عظمت حضرت رسول ا... (ص ) است .

* خون شهيدان ، انقلاب و اسلام را بيمه كرده است .

*پيروزي انقلاب رهين همه ملت است .

*رمز پيروزي شما ايمان و وحدت كلمه بود .

*پيروزي انقلاب مرهون فداكاريهاي دلاورانه ملت ، خصوصاً شهيدان است .

*انقلاب ما متكي به معنويات و خداست .

*اين انقلاب با تائيدات غيبي الهي پيروز گرديد .

*چشم دنيا به انقلاب ما معطوف است .

*ولايت فقيه براي شما يك هديه الهي است .

*هرچه انقلاب اسلامي دارد از بركت مجاهدت شهدا و ايثارگران است .

*اين نعمت بزرگ الهي ( انقلاب اسلامي ) را ارزان از دست ندهيد .

*22 بهمن بهمن در طول زندگي و براي نسلهاي آينده بايد سرمشق همه قرارگيرد .

*فجر انقلاب ، دميدن خورشيد استقلال و آزادي است .

*نهضت ايران ، نهضتي بود كه خداي تبارك و تعالي در آن نقش داشت .

ساده زيستی و پرهيز از تكلف

 

بسم الله الرحمن الرحيم

در حديث است كه :

" بدترين دوستان آن كس است كه آدمی مجبور است در معاشرت با او خود

را به زحمت و تكلف اندازد " .

درباره رسول اكرم ( صلی الله عليه و آله ) مورخين نوشته‏اند كه از

خصائص وی يكی اين بود كه ساده و بی تكلف زندگی می‏كرد ، ساده و بی تكلف‏

سخن می‏گفت ، ساده و بی تكلف غذا می‏خورد ، در عين اين كه مقيد بود هميشه‏

پاكيزه و نظيف و معطر باشد بسيار ساده و بی تكلف جامه می‏پوشيد ، يكی از

اصول زندگی آن حضرت سادگی و پرهيز از تكلف بود . شك نيست كه زندگی ،

اصولی و حدودی دارد و بايد آن اصول و حدود را رعايت كرد . اگر بر زندگی‏

اصول و حدود حكومت نكند تبديل می‏شود به زندگی جنگلی . قرآن كريم مخصوصا

به اين نكته تصريح می‏كند كه
ادامه نوشته

سرنوشت قاتلان واقعه عاشورا

 

 

ابن کعب
نام او را در منابع به شکل ابحر، بحر و ابجر می*توان یافت. علت این اختلاف ظاهرا ناشی از آن است که دستانش به مرضی مبتلا شده و در عربی دستان بحر و ابحر چنین نوشته می*شود: یدا بحر و یدا ابحر و احتمال حذف یا افزودن الف در هنگام توالی دو الف پشت سر هم وجود دارد.

وی همان کسی است که لباس از تن سیدالشهدا ارواحنا فداه پس از شهادت ایشان برون آورد.لازم به ذکر است آن حضرت لباسی را به عنوان لباس رو بر تن داشتند و لباسی را نیز زیر آن پوشیده بودند. امام علیه السلام پیش از آنکه به میدان قدم نهند لباسی از جنس برد یمانی(اللهوف،ص۱۷۴) طلب کرده و پوشیدند. گفته شده این به خصوص هنگام شهادت حضرتش لباس زیبا و چشم نواز بوده است(مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۸؛مثیر الاحزان،ص۱۷۴).

ابن کعب لباس زیرین را که امام علیه السلام پیش از پوشیدن آن را پاره پاره کرده بودند شاید که مانع از بیرون آوردنش شود از تن ایشان درآورده و پیکر مقدس ایشان را عریان بر زمین رها می*کند.

بنا بر نقل شیخ مفید رحمه الله علیه ابن کعب در لحظات پایانی حیات امام حسین علیه السلام عبدالله بن الحسن المجتبی علیهماالسلام را نیز در حالی که تلاش می*کرد با قرار دادن دستانش در برابر شمشیر ابن کعب از جان عموی خویش محافظت کند به شهادت رساند(الارشاد،ج۲،ص۱۱۰-۱۱۱).

جنایات او محدود به آنچه گفتیم نمی*شود. در برخی گزارش*ها آمده وقتی سپاهیان ابراهیم بن مالک اشتر برای خونخواهی شهدای کربلا قیام کردند از جمعی از یزیدیان کربلا انتقام گرفتند که ابن کعب یکی از آنان بود. ابراهیم پس از دستگیری ابن کعب شرح تباه*کاری*هایش در کربلا را از خود او پرسید.آن ملعون می*گوید که حجاب از سر (حضرت) زینب(سلام الله علیها) برداشتم و گوشواره*های ایشان را چنان کشیدم که گوش*هایشان زخمی شد.این گونه بود که توانستم آن گوشواره*ها را بردارم. ابراهیم در حالی که می*گریست به او گفت: «وای بر تو ایشان به تو چه فرمودند؟» گفتند:

 

ادامه نوشته

آخرين ديدار امام حسين (ع) با حضرت رقيه (س) و شهادت حضرت رقیه (س)

 

 

وداع امام حسين عليه السلام در روز عاشورا با اهل بيت عليه السلام صحنه اي بسيار جانسوز بود، ولي آخرين صحنه دلخراش و جگر سوز، وداع ايشان با دختري سه ساله بود که ذيلا مي خوانيد:

هلال بن نافع، که از سربازان دشمن بود، مي گويد: من پيشاپيش صف ايستاده بودم. ديدم امام حسين عليه السلام، پس از وداع با اهل بيت خود، به سوي ميدان مي آيد در اين هنگام ناگاه چشمم به دخترکي افتاد که از خيمه بيرون آمد و با گامهاي لرزان، دوان دوان به دنبال امام حسين عليه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانيد. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:

يا ابه! انظر الي فاني عطشان.

بابا جان، به من بنگر، من تشنه ام

شنيدن اين سخن کوتاه ولي جگر سوز از زبان کودکي تشنه کام، مثل آن بود که بر زخمهاي دل داغدار امام حسين عليه السلام نمک پاشيده باشند. سخن او آنچنان امام حسين عليه السلام را منقلب ساخت که بي اختيار اشک از ديدگانش جاري شد. با چشمي اشکبار به آن دختر فرمود............

ادامه نوشته

شهادت امام حسين (ع)

 

 هنگامي که امام مشغول خداحافظي با اهل بيت خود و آخرين وداع بودند، عمرسعد فرياد زد که: تا حسين با اهل بيتش مشغول وداع است، به او حمله کنيد وگرنه شما را از هم پراکنده خواهد کرد. سپاهيان دشمن به آن حضرت حمله کردند و ايشان را آماج تيرهاي خود قرارد دادند؛ بگونه‏اي که تيرها از ميان طناب چادرها و خيمه‏ها مي‏گذشت و پيراهن بعضي از زنان را پاره مي‏کرد. سپس امام با رشادت و شجاعتي که به ارث برده بود، به سپاه دشمن حمله کرد. آن حضرت در خلال حمله، خطاب به دشمن فرمودند: «مگر من چه کرده‏ام؟ آيا حقي را ترک کرده‏ام و يا سنتي را تغيير داده‏ام؟» آن جماعت پاسخ دادند: نه! ولي با تو مي‏جنگيم بخاطر حقد و کينه‏اي که از پدرت - رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم - داريم و آنچه با پدران ما و پيرمردان ما در روز بدر و حنين کرده است. [1]  حضرت با رشادت تمام و حملات مکرر، عده‏ي زيادي را به خاک انداخت و در حاليکه از شدت تشنگي و خستگي ناتوان شده بود، لحظه‏اي ايستادند؛ که ناگاه سنگي به پيشاني مبارکش اصابت کرد. لباس خود را بالا گرفتند تا خون را پاک کنند .....

 

 

ادامه نوشته

شهادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)

 

 

حضرت ابوالفضل عليه‏السلام پس از آنکه ديد تمام اصحاب و ياران و افراد خاندانش شهيد شدند و حجت خدا در ميان دريايي از لشکر دشمن تنها مانده و از هيچ سو مدد و کمکي بسويش نمي‏رسد، و صداي شيون و گريه‏ي زنان و فرياد العطش کودکان گوش فلک را کر نموده است نتوانست آن همه مصيبت را ناديده بگيرد و تحمل بياورد لذا براي چندمين بار نزد برادر آمد و درخواست اجازه‏ي رفتن به ميدان کرد.

چون به نظر امام حسين عليه‏السلام حضرت ابوالفضل عليه‏السلام از نفيس‏ترين ذخاير الهي به شمار مي‏رفت که دشمن از صوت و هيبتش بيمناک و از هر نوع اقدام او لرزه بر اندامش مي‏افتاد و اهل حرم به مناسبت اينکه مي‏ديدند پرچم پر افتخار اسلام در دستش برافراشته است آرامش خاطري داشتند، از اين رو امام عليه‏السلام آن نفس ابيّه‏ي قدسيه، دلش راضي نمي‏شد به او اجازه ميدان بدهد و لذا به او فرمود:

برادر تو علمدار مني، شهادت تو دليل شکست ما خواهد بود «يا اخي انت صاحب لوائي» [1] .

حضرت ابوالفضل عليه‏السلام در پاسخ امام عليه‏السلام عرض کرد: دلم از دست اين منافقين گرفته و سينه‏ام بفشار آمده، از زندگي سير شده‏ام، مي‏خواهم قصاص خونمان را از اين منافقان بگيرم «قد ضاق صدري، و سنمت من الحياة، و اريد ان اطلب ثاري من هؤلاء المنافقين».

امام عليه‏السلام فرمود: حال که تصميم جنگ گرفته‏اي، پس مقداري آب براي اين کودکان خردسال تهيه کن «فاطلب لهؤلاء الأطفال قليلا من الماء». حضرت ابوالفضل عليه‏السلام نخست به سوي سپاه کوفه رفت و آنها را موعظه و نصيحت کرد، و از خشم و غضبت خدا بر حذرشان داشت چون نصايح و مواعظه آن حضرت در آنها اثري نکرد خطاب به عمر سعد کرد و با صداي بلند فرمود:.......

ادامه نوشته

مجالس حسيني

 

 

محفلها و مجلسهايي که در سوگ حسيني و براي احياي خاطره عاشورا، در مساجد وحسينيه‏ها و منازل، در ايام عاشورا يا در روزهاي ديگر در طول سال برگزار مي‏شود و از پر برکت‏ترين آثار شهادت ابا عبدالله‏ «ع‏» و زمينه مناسبي براي تبليغ و موعظه و تقويت ‏آگاهي مردم به دين و علايق مذهبي است و در روايات نيز تاکيده شده که چنين مجالسي‏همواره برپا شود.طبق روايات، براي سيد الشهدا «ع‏» مجالس متعددي از سوي فرشتگان، جنيان، کروبيان، انبياي پيشين، رسول خدا و ائمه (ص) برگزار شده که بر شهادت مظلومانه ‏آن حضرت گريسته‏اند.همچنين مجالسي که پس از حادثه عاشورا در کربلا، کوفه، شام، دير راهب، مدينه، مکه و...

ادامه نوشته

تولد زينب

 

هنوز چهار بهار (و به قولي پنج بهار) از عمر پيامبر (صلي الله عليه وآله) باقي بود که خبر مسّرت بخش تولد زينب (عليها السلام) را به او دادند. پيامبر (صلي الله عليه وآله) با شنيدن اين خبر، به سرعت خود را به خانه فاطمه (عليها السلام) رساند و به دخترش فرمود:

«يا بُنَيّة إيتيني بِابْنَتِکِ الْمَوْلودَة»؛ «دخترم! فرزند نوزادت را نزد من بياور.»

قنداقه آن مولود را به محضر پيامبر (صلي الله عليه وآله) آوردند

........

 

ادامه نوشته

تولد امام حسين عليه السّلام

 

  السلام علیک یا ابا عبد الله حسین  (ع)

تولد حضرت سيّدالشهداء ابى عبداللّه الحسين عليه السّلام در پنجم ماه شعبان المعظّم به سال چهارم از هجرت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله بوده ؛ و بعضى گفته اند كه روز سوم آن ماه بود و برخى تولد آن جناب را روز آخر ماه ربيع الاول به سال سوم از هجرت گفته اند و بجز اين اقوال ، روايات ديگر نيز وارد است بالجمله ؛ چون آن جناب در دار دنيا آمد، جبرئيل عليه السّلام با هزار مَلَك از آسمان نازل گرديد بر رسول مجيد صلّى اللّه عليه و آله و آن حضرت را تهنيت نمود به ولادت آن مولود مسعود. فاطمه زهرا عليهاالسّلام فرزند ارجمند را به خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله آورد، آن جناب از ديدار نور ديده خود، خرسند و خشنود شد و آن مولود شريف را (حسين ) نام نهاد.

در كتاب (طبقات ) از ابن عباس ذكر نموده به روايت او از عبداللّه بن بكر بن حبيب سَهْمى كه گفت : خبر داد مرا حاتَم بن صَنعه بر آنكه (اُمُّ الْفَضْل )زوجه عباس بن عبدالمطلب -رضوان اللّه عليهما گفت : پيش از آنكه امام حسين عليه السّلام متولد گردد، شبى در خواب ديدم كه گويا پاره اى از گوشت بدن حضرت خاتم الانبياء صلّى اللّه عليه و آله بريده شد و در دامن من قرار گرفت ؛ پس اين خواب خود را به حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله عرض نمودم . آن جناب فرمود: كه همانا اگر خواب تو راست باشد فاطمه زهرا عليها السّلام پسرى خواهد زائيد و من آن طفل را به تو مى سپارم تا او را شير دهى.

 

ادامه نوشته

دين ، پشتوانه سعادت

 

بسم الله الرحمن الرحيم

برای يك موجود زنده آسايش و خوشی آنگاه فراهم است كه با محيط و مجموع عواملی كه او را احاطه كرده است هماهنگ و سازگار باشد ، يعنی‏ شرايط محيط طوری باشد كه با زندگی مخصوص او توافق داشته باشد و زندگی‏ مخصوص او طوری باشد كه با شرايط محيط و عواملی كه به او احاطه كرده است‏ متوافق و هماهنگ باشد . بديهی است كه اگر نا هماهنگی و ناسازگاری باشد به حكم آنكه آن موجود زنده جزء است و محيط كل ، او محاط است و عوامل‏ خارجی محيط و همواره جزء بايد تابع كل و محاط تابع محيط باشد امكان بقا از آن موجود زنده سلب می‏شود و خواه ناخواه از ميان می‏رود . پس شرط اولی‏ بقا و خوشبختی موجود زنده توافق و هماهنگی با محيط است . ...

 

ادامه نوشته

خدا شناسی ، پايه و اساس دين

 

بسم الله الرحمن الرحيم

اميرالمؤمنين علی عليه السلام می‏فرمايد : " اول و ابتدای دين خداشناسی‏ است " . هر چيزی نقطه شروع و پايه و اساسی دارد و هنگامی به صورت‏ سازمانی محكم و پا بر جا و مفيد در می‏آيد كه از همان نقطه آغاز شده باشد و بر روی همان پايه قرار گرفته باشد . دين هم كه سازمانی وسيع فكری و اعتقادی و اخلاقی و عملی است يك نقطه شروع و يك ركن اساسی دارد كه اگر از آن نقطه آغاز شود و بر روی آن اساس بنا شود ، محكم و پا بر جا و مفيد خواهد شد . آن نقطه شروع و آن پايه اساسی ، معرفت ذات اقدس الهی و شناسايی حضرت احديت است . مثلا عقيده به
ادامه نوشته

خداشناسی ، مبنای انسانيت

 

بسم الله الرحمن الرحيم

اميرالمؤمنين علی عليه السلام می‏فرمايد : " آغاز و پايه اول دين شناختن‏ خداست " . اگر دين را به ساختمانی تشبيه كنيم كه دارای در و ديوار و سقف و پنجره و شيشه و نقاشی و روكاری و زيرسازی و غيره است بايد بگوييم‏ زير سازی و زير بنای همه افكار و معتقدات و اخلاقيات و دستورالعمل های‏ دينی خداشناسی است ، و اگر دين را به يك كتاب علمی تشبيه كنيم كه‏ دارای بابها و فصلها و قضايا و مسائل و استدلالات و اصول متعارفه و موضوعه‏ است بايد بگوييم آن چيزی كه به منزله اصل اول و به اصطلاح اصل متعارف‏ دين است خداشناسی است . اگر بنا بشود مجموعه‏ای مصالح بنايی را در يك‏ جا انبار كنيم اهميت ندارد كه كدام قسمت را اول بريزيم و كدام قسمت را آخر بريزيم ، و همچنين اگر بنا بشود كتابی به صورت جنگ و كشكول جمع‏ آوری كنيم [ فرق نمی‏كند ] كه كدام مطلب را در صفحه اول و كدام مطلب را در صفحه دوم و همچنين در ساير صفحات بنويسيم ، چون مقصود به وجود آمدن‏ يك جنگ و يك كشكول است ، هر مطلب در هر جا قرار گرفته مانعی ندارد ، وقتی هم كه بخواهيم اينگونه كتابها را مطالعه كنيم و مورد استفاده قرار دهيم‏ باز فرق نمی‏كند كه از اول شروع كنيم يا وسط يا آخر . اما اگر ساختمانی‏ بخواهيم به وجود آوريم اينطور نيست ، ترتيب دارد و روی حساب معينی‏ بايد صورت بگيرد ، و همچنين اگر يك كتاب علمی بخواهيم تأليف كنيم يا بخواهيم مطالعه كنيم از اول بايد شروع كنيم و به ترتيب پيش برويم .

 دينداری اگر بخواهد .........

ادامه نوشته